تفکرات به روز
کسی که نمیداند چه میخواهد، دیگران هرچه خودشان بخواهند به او میدهند.
درس گرفتن از تاریخ(نه هزار سال گذشته، ده سال اخیر) سخت نیست.
چشم بینا و دل روشن و پذیرا میخواهد و البته عقل و فکری برای تشخیص حقیقت.
اینکه از خود بپرسیم: چرا اموال و شهرِ من آسیب ببیند و یک متوهمِ قدرت و اسیرِ عقده های چندین ساله نگرانِ
آزادی من باشد و از آن سوی ناکجا آباد وقت بگذارد و بیاید پشت لنز و از عوامل سلب آرامش من تعریف و تمجید کند؟
باور کنید سخت نیستیاد گرفتن، دیدن و یاد گرفتن.
اینکه چرا همیشه کشته های تظاهرات سیاسی به شکل مبهم و مجهولی کشته می شوند
و تا همیشه حرف هیچ کس درباره آن قابل باور نیست؟
جنگ همیشه مستقیم نیست
" جنگ نیابتی" همان کار که در سوریه شد و آنچه میدانیم اتفاق افتاد.
اعتراضی که از یک شهر شروع شد و تفاوتش شلیک از سمت مردم به پلیس شهر و ادامه ماجرا بود.
هیچ انسانی حاضر به کشتنِ هموطن خود نیست و تنها کسی که این امر را می پذیرد:
1- منافق 2- تکفیری است.
اتفاقات این چنینی جنگ نیابتی دو گروه در یک شهر است
که عروسک خیمه شب بازی و مترسک هایش مردم بی گناه و دفاع شهرند.
کسی که عقل خود را به کار می اندازد با عزت و احترام حق خود را میطلبد تا محترمانه پاسخ بگیرد.
البته از کسی که مسول آن حق است (نه صاحب) نه کسی که وظایف ش چیز دیگریست.
تاوان یک شهر آشوب را شهروندانش میدهند نه بالا نشینانی که هنوز خبری ازشان نیست
و نمیدانم کجا برف آمده که سر در آن کرده اند (در این زمستان بی آب و باران)
اینکه حالا، امروز روسا و نوچه هایشان به اندازه من و شما اضطراب و نگرانی و تپش قلب دارند یا نه را نمیدانم
اما میگویند پول شیرین تر از اینهاست(ما که نچشیدیم) که نگرانی بدانی.
اعتراض هست و زیاد هست.
اما چرا از بانیان مشکلات تقاضا نمیشود؟
چرا از آنها که باج دادند و وضع را به اینجا کشاندند ناراضی نیستیم؟
به اینجا رساندند و بارشان را بستند و پیدا نیست کجای دنیا خواب هفت پادشاه میبینند.
بی لیاقتی یعنی ندانیم وظایف رهبر چیست، وظایف رییس جمهور چیست، وظایف قوا چیست
وظیفه ی خودمان چیست!
و همه ی کمبود ها را از یک نفر بخواهیم که از قضا آن یک نفر چندسالی ست به فکر و نگران اقتصاد است
و بی فکر ها تمام عید نوروز شعار اقتصادی سال را با تمسخر تعریف کردند و خندیدند و تخمه شکستند.
وقتی کسی که وظیفه داشت گوش کند، نشنید و کاربه جای باریک کشید،
تمام مرگ و آتش ها برای همان کسی شد که نگران بود و گوشزد میکرد
چه میشود گفت که هرچه بگویی گوش هایی که نخواهد، نمیشنود.
فقط کاش داستان موسی و قوم و عذابش را میخواندیم.
اعتراض هست و زیاد هست.
اما چرا از بانیان مشکلات تقاضا نمیشود؟
چرا از آنها که باج دادند و وضع را به اینجا کشاندند ناراضی نیستیم؟
به اینجا رساندند و بارشان را بستند و پیدا نیست کجای دنیا خواب هفت پادشاه میبینند.
خیلی خوب