زاویه

زاویه

جهان از زاویــــه ی چشمــ تــو
بر من معنا شــــــد "حـــــــــــ سین"
.
مــــن تـــــو ام
هیـــــــچ و همـــــــه!
.
.
.

پربیننده ترین مطالب

  • ۹۵/۰۳/۰۳
    ...
  • ۹۴/۰۸/۲۸
    ...

۴ مطلب در خرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

روزه ی سکوتــــــــ گرفته ای و 


هرروز هزاران مسیـــــح


در مـــن 


مصلوبـــ میشوند!  


_ ...

۹ نظر موافقین ۴ مخالفین ۱ ۲۶ خرداد ۹۵ ، ۱۶:۳۰
مــ. مشرقی
در مدت کوتاهی که وارد یکی دیگه از شبکه های اجتماعی یعنی "اینستاگرام" شدم، خیلی اذیت شدم.
 یعنی تقصیر خودم بود میتونستم اذیت نشم.
۱۳ نظر موافقین ۳ مخالفین ۰ ۱۹ خرداد ۹۵ ، ۲۲:۲۴
مــ. مشرقی

میخواهم روزی برسد از این عصر تعفن بگذرم، روزی که فرق انسان و حیوان، خوبی و بدی، زشت و زیبا، مشخص شود.

میخواهم شهری پیدا کنم مردمش ندانند دروغ یعنی چه! کودکانش ندانند کار چیست!

میخواهم خیابانی باشد که صحنه ی ورانداز کردنِ یک ماده توسط یک نر، چشمهایم را نیازارد

و حس لزج و چندش و سنگینی نگاهی را روی خنده هایم نداشته باشم.

جایی که دستی بر سینه ای نکوبد و بی اعتنا رد نشودو حقارت بشری معنا نیابد

و نگاه مات و خیس کودکی روی شیشه های ماشینهای شهر انعکاس نگیرد

شهری که لذت گاز زدن سیبی میان تمام انسان ها پخش شود


خسته ام از این همه حیوان که در شهر زندگی میکنند، شهری که هیچ نشانی از شهر واقعی ندارد

بلکه یک مشت موجودِ گربه صفت مثل زالویی دور هم گردآمده اند

و مثل مارهای پر از زهر درهم میلولند و شعارشان قانون جنگل است

اینکه اگر نیش نزنی،نیش میخوری،و اگر ندری، دریده میشوی...

جایی عذاب آور، پر از بوی خون و دستهایی ظاهرا پاک!

این تصاویر بیش از هرچیزی ذهن و قلب مرا میسوزاند.


میخواهم روزی از میان تمام تیرگی ها بگذرم...
برسم به شهری پر از نور و پروانه
جایی که آسمان بوی پرواز دهد
زمین بوی یاس و چنار
عصرها بوی پرتقال و شبها عطر نارنج
هر صبح نور بپاشد بر سینه ی زمین و هر شب ستاره و شهاب و ماه بالای سرم برقصند...

و مهم تر از همه "تو" کنار من
نفس هایت را نفس بکشم.

روزی از میان تمام تیرگی ها میگذرم...

پی.نوشت: این یک رویاپردازی است.با احتمال واقعی شدنِ صد درصدی.
۱۲ نظر موافقین ۴ مخالفین ۰ ۱۳ خرداد ۹۵ ، ۱۸:۱۰
مــ. مشرقی

گفتی "هوالبصیر" که هی خودخوری کنم

یعنی خدا ندید که بر ما چه ها گذشتــــ ؟!


۲۰ نظر موافقین ۶ مخالفین ۰ ۰۳ خرداد ۹۵ ، ۱۴:۴۲
مــ. مشرقی